گروه فرهنگی مشرق - هشتمین شب محفل سینمای انقلاب پس از نمایش فیلم سینمایی «امروز» با حضور سیدرضا میرکریمی، ابراهیم فیاض و نصرتالله تابش برگزار شد.
فیاض در ابتدای این نشست گفت: این فیلم من را به یاد آژانس شیشهای انداخت و آنقدر به آن علاقهمند شدم که دیوانهام کرد؛ کارهای میرکریمی جای تأمل زیادی دارد و شاید خودش هم نداند چه شاهکارهایی خلق میکند. همه نمادهای فیلمهایش معنای فلسفی وحشتناکی دارد به طوری که اگر در کشورهای اروپایی زندگی میکردیم این فیلمها را در دانشگاه درس میدادند اما متأسفانه در ایران کسی معنایش را نمیفهمد.
وی افزود: این فیلم نقد شدید اجتماعی است اما در پایان به صبح میانجامد و کمترین سیاهنمایی ندارد اما متأسفانه هنر ما مواد مخدری شده و پایهاش بر فلسفه نیست.
در ادامه بحث تابش عنوان کرد: من از دوستداران میرکریمیام و معتقدم سینمای دینی را در ایران بدون توجه به فیلمهای او نمیشود بررسی کرد و تلاش او برای انعکاس مسائل دینی در آثارش قابل تحسین است.
وی درباره فیلم «امروز» گفت: در این فیلم برخلاف تفکر مینیمالیستی میرکریمی در فیلمهای قبلیاش این بار با یک قهرمان روبهرو هستیم که زخمهای گذشته را روی دوش دارد، به سمت آینده میرود و فقط سکوت میکند.
تابش خاطرنشان کرد: اما اول باید ببینیم فرم انتخابی توسط کارگردان برای بیان این مضمون مناسب بود یا نه.
سیدرضا میرکریمی کارگردان فیلم نیز در ادامه بحث از هدف این فیلم صحبت کرد و گفت: فیلمسازی به خاطر خود فیلمسازی برایم قابل توجه نیست و هدف اصلیام کشف کردن خودم است و به همین دلیل بعد از اثر فرمگرایی مثل «یه حبه قند» به سمت فیلمی رفتم که حرف دلم بود.
وی معتقد است، ساختن فیلم برای دل مخاطب و اسیر خواستههای او شدن باعث توقف رشد هنری کارگردان میشود و در این راه باید کمی دیکتاتور بود.
وی افزود: دل کندن از فیلم قبلی برای خودم هم سخت بود اما بعد از دو سال این کار را کردم و قهرمان جدیدی پیدا کردم که از یکسو نشانههای دهه 60 را داشت و از سوی دیگر میخواست جبر انسان امروزی را نقد کند و بگوید همیشه تصمیم از اجتماع شروع نمیشود و گاهی یک فرد مؤثر است.
این کارگردان ادامه داد: شاید این قهرمان من شبیه به قهرمانهای قبلیام نباشد و به دنبال یک انسان کاربردی و بیادعا بین مردم اجتماع بگردد.
میرکریمی معتقد است رسیدن به شخصیت یوسف که از تشویق و تنبیه دیگران بینیاز است بسیار سخت بود و شاید مشقی برای من باشد که در آینده آنگونه شوم.
وی اظهار داشت: در دنیای امروز ما همه میخواهند مشکلات را به گردن گروه دیگری بیندازند و به رسمیت شناختن حق فرد در مشکلات جامعه عمق حرفی بود که میخواستم در این فیلم بزنم و زدن همین حرف به لحاظ فرم دشواریهای خاصی داشت زیرا باید بدون پرداختن به پیشینه افراد، شخصیت آنها را شکل میدادیم.
میرکریمی با اشاره به سیاهنمایی برخی فیلمهای این روزها گفت: سیاهنمایی ناشی از نگاه هنرمندان به وقایع اطراف است و تا جایی که یک فیلم به کرامت انسانی و مخاطب احترام میگذارد سیاهنمایی نکرده است و برعکس؛ فیلمی که محیط خراب و جبر اجتماعی را عامل گناهکار بودن افراد میداند، سیاهنمایی کرده است.
تابش در ادامه درباره ساختار این فیلم عنوان کرد: ساختار مینیمالیستی در آغاز قبلی میرکریمی بیشتر به کار میآمد اما در این فیلم موفق نشده به طوری که مثلاً وقتی قهرمان اول فیلم فقط سکوت میکند باید ساختار فیلم هم ساکت باشد ولی اینکه این قهرمان نسبت به رنج اطرافیان بیتفاوت نیست یکی از فضایل او در کنار سکوت محسوب میشود.
وی معتقد است، اما دلیلی که باعث میشود برخی با این فیلم ارتباط برقرار نکنند پرسشهایی در ذهن مخاطب است که ارتباط آنها را با فیلم ناقص میگذارد مثلاً اگر پرویز پرستویی نقش اول این فیلم نبود و ما سابقهای از «حاج کاظم» در ذهن نداشتیم بخشی از معنای فیلم از دست میرفت.
میرکریمی در پاسخ به یکی سؤال از حاضرین اظهار داشت: شاید این قهرمان که نمیخواهد هیچچیز از گذشته آن خانم بداند باورپذیر نباشد اما پیام این قهرمان این است که اصلاح را از یک فرد در جامعه شروع کنیم و هر پرندهای به اندازه منقارش برای خاموش کردن آتش جنگل آب ببرد.
تابش نیز در پایان تأکید کرد: امیدوارم میرکریمی این سینمای قهرمانمحور را ادامه دهد زیرا ملتی که قهرمان نداشته باشد به ذلت کشیده میشود و اینکه سینمای ما از شخصیتهای مفلوک گرفتار شرایط جبری محیط پر شده است منطبق براساس دین ما نیست.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.
فیاض در ابتدای این نشست گفت: این فیلم من را به یاد آژانس شیشهای انداخت و آنقدر به آن علاقهمند شدم که دیوانهام کرد؛ کارهای میرکریمی جای تأمل زیادی دارد و شاید خودش هم نداند چه شاهکارهایی خلق میکند. همه نمادهای فیلمهایش معنای فلسفی وحشتناکی دارد به طوری که اگر در کشورهای اروپایی زندگی میکردیم این فیلمها را در دانشگاه درس میدادند اما متأسفانه در ایران کسی معنایش را نمیفهمد.
وی افزود: این فیلم نقد شدید اجتماعی است اما در پایان به صبح میانجامد و کمترین سیاهنمایی ندارد اما متأسفانه هنر ما مواد مخدری شده و پایهاش بر فلسفه نیست.
در ادامه بحث تابش عنوان کرد: من از دوستداران میرکریمیام و معتقدم سینمای دینی را در ایران بدون توجه به فیلمهای او نمیشود بررسی کرد و تلاش او برای انعکاس مسائل دینی در آثارش قابل تحسین است.
وی درباره فیلم «امروز» گفت: در این فیلم برخلاف تفکر مینیمالیستی میرکریمی در فیلمهای قبلیاش این بار با یک قهرمان روبهرو هستیم که زخمهای گذشته را روی دوش دارد، به سمت آینده میرود و فقط سکوت میکند.
تابش خاطرنشان کرد: اما اول باید ببینیم فرم انتخابی توسط کارگردان برای بیان این مضمون مناسب بود یا نه.
سیدرضا میرکریمی کارگردان فیلم نیز در ادامه بحث از هدف این فیلم صحبت کرد و گفت: فیلمسازی به خاطر خود فیلمسازی برایم قابل توجه نیست و هدف اصلیام کشف کردن خودم است و به همین دلیل بعد از اثر فرمگرایی مثل «یه حبه قند» به سمت فیلمی رفتم که حرف دلم بود.
وی معتقد است، ساختن فیلم برای دل مخاطب و اسیر خواستههای او شدن باعث توقف رشد هنری کارگردان میشود و در این راه باید کمی دیکتاتور بود.
وی افزود: دل کندن از فیلم قبلی برای خودم هم سخت بود اما بعد از دو سال این کار را کردم و قهرمان جدیدی پیدا کردم که از یکسو نشانههای دهه 60 را داشت و از سوی دیگر میخواست جبر انسان امروزی را نقد کند و بگوید همیشه تصمیم از اجتماع شروع نمیشود و گاهی یک فرد مؤثر است.
این کارگردان ادامه داد: شاید این قهرمان من شبیه به قهرمانهای قبلیام نباشد و به دنبال یک انسان کاربردی و بیادعا بین مردم اجتماع بگردد.
میرکریمی معتقد است رسیدن به شخصیت یوسف که از تشویق و تنبیه دیگران بینیاز است بسیار سخت بود و شاید مشقی برای من باشد که در آینده آنگونه شوم.
وی اظهار داشت: در دنیای امروز ما همه میخواهند مشکلات را به گردن گروه دیگری بیندازند و به رسمیت شناختن حق فرد در مشکلات جامعه عمق حرفی بود که میخواستم در این فیلم بزنم و زدن همین حرف به لحاظ فرم دشواریهای خاصی داشت زیرا باید بدون پرداختن به پیشینه افراد، شخصیت آنها را شکل میدادیم.
میرکریمی با اشاره به سیاهنمایی برخی فیلمهای این روزها گفت: سیاهنمایی ناشی از نگاه هنرمندان به وقایع اطراف است و تا جایی که یک فیلم به کرامت انسانی و مخاطب احترام میگذارد سیاهنمایی نکرده است و برعکس؛ فیلمی که محیط خراب و جبر اجتماعی را عامل گناهکار بودن افراد میداند، سیاهنمایی کرده است.
تابش در ادامه درباره ساختار این فیلم عنوان کرد: ساختار مینیمالیستی در آغاز قبلی میرکریمی بیشتر به کار میآمد اما در این فیلم موفق نشده به طوری که مثلاً وقتی قهرمان اول فیلم فقط سکوت میکند باید ساختار فیلم هم ساکت باشد ولی اینکه این قهرمان نسبت به رنج اطرافیان بیتفاوت نیست یکی از فضایل او در کنار سکوت محسوب میشود.
وی معتقد است، اما دلیلی که باعث میشود برخی با این فیلم ارتباط برقرار نکنند پرسشهایی در ذهن مخاطب است که ارتباط آنها را با فیلم ناقص میگذارد مثلاً اگر پرویز پرستویی نقش اول این فیلم نبود و ما سابقهای از «حاج کاظم» در ذهن نداشتیم بخشی از معنای فیلم از دست میرفت.
میرکریمی در پاسخ به یکی سؤال از حاضرین اظهار داشت: شاید این قهرمان که نمیخواهد هیچچیز از گذشته آن خانم بداند باورپذیر نباشد اما پیام این قهرمان این است که اصلاح را از یک فرد در جامعه شروع کنیم و هر پرندهای به اندازه منقارش برای خاموش کردن آتش جنگل آب ببرد.
تابش نیز در پایان تأکید کرد: امیدوارم میرکریمی این سینمای قهرمانمحور را ادامه دهد زیرا ملتی که قهرمان نداشته باشد به ذلت کشیده میشود و اینکه سینمای ما از شخصیتهای مفلوک گرفتار شرایط جبری محیط پر شده است منطبق براساس دین ما نیست.
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.